سفارش تبلیغ
صبا ویژن

دلتنگی

طومار دلتنگی من آغاز بی پایان شده
در خانه قلبم کنون احساس من پنهان شده

باید نگفت حرفی دگر رسم است اینجا بی کسی
آغاز فصل تازگی در این قفس زندان شده
وقتی نمی آید سحر دیگر چه امیدی به تو
گویی که بعد از این فراق غم در دلم مهمان شده
شعری نمیخوانم دگر جز اولین احساس تو
هر چند میدانم که باز این زندگی ویران شده
بعد از سکوتی ناتمام در جاده های انتظار
سهم من از دلبستگی تنهایی و هجران شده
هر چند باید طی شود اندوه بغضی بی صدا
حرفی بگو باور کنم این زخم هم درمان شده